جدول جو
جدول جو

معنی عیب گیر - جستجوی لغت در جدول جو

عیب گیر
(بَ سُمْبْ)
عیب گیرنده. عیب شمارنده. منسوب به خطا و گناه و نقص کننده. رجوع به عیب گرفتن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عیارگیر
تصویر عیارگیر
عیار گیرنده، صاحب عیار، آنکه عیار سیم وزر را می سنجد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضرب گیر
تصویر ضرب گیر
کسی که تنبک می زند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عیب دار
تصویر عیب دار
دارای عیب، معیوب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عیب بین
تصویر عیب بین
کسی که عیب ها و بدی های دیگران را می بیند و آشکار می سازد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عرق گیر
تصویر عرق گیر
آنکه عرق میوه ها و گیاه ها را می گیرد، عرق کش، پیراهن نازک که زیر پیراهن بر تن می کنند، زیرپیراهنی، پارچه یا حوله ای که عرق بدن را با آن خشک می کنند، پارچه ای که بر پشت اسب در زیر زین می اندازند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیل گیر
تصویر سیل گیر
زمین گود و پست که سیل در آن جمع شود، سیلاب گیر
فرهنگ فارسی عمید
(عَ / عِ)
عمل عیب گیر. عیب گیر بودن. عیب گرفتن. عیب شماری. عیب دیگران را نمایان کردن. رجوع به عیب گرفتن شود
لغت نامه دهخدا
گیرا گیر: نیست خالی بزم او از باش باش و نوش نوش نیست خالی رزم او از گیر گیر و های های. (منوچهری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عیب بین
تصویر عیب بین
نکته سنج و بدانیش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عیب دار
تصویر عیب دار
معیوب، دارای عیب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عجب گیا
تصویر عجب گیا
نیلو پرپیچ (قرطم هندی) از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صید گیر
تصویر صید گیر
نخچیر گیر
فرهنگ لغت هوشیار
چکیده گیر، رومال، زیرپوش خوی گیر آن که عصاره میوه ها را گیرد عصار، خجل شرمنده، جامه ای نازک که برای خشک کردن عرق بدن پوشند زیر پیراهنی، پارچه ای که بدان عرق پاک کنند دستمال رومال، جامه ای که بر پشت اسب و در زیر زین اندازد، کلاهکی از پارچه به شکل نیم کره
فرهنگ لغت هوشیار
شیر گیرنده آنکه شیر را شکار کند و بگیرد، دلیر پر زور پر قوت نیرومند، مست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیب گری
تصویر سیب گری
پدید آوردن سیب ایجاد سیب: چو از تخم سیب جز سیب گری نیاید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیل گیر
تصویر سیل گیر
زمینی که سیل در آن جریان یابد سیل گیر
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه پیل گیرد کسی که پیل را بفرمان آرد ظنکه بر فیل غلبه کند: بکشتند فرجام کارش به تیر یکی آهنین کوه بد پیل گیر. (شا. لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه پیش گیردکسی که جلوگیری کند آنکه مانع آید، پیش بند پیش دامن، لنگی که از کمر تا پایین بندند از جلو فوطه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیو گیر
تصویر دیو گیر
آنکه دیو را مغلوب سازد دیو بند، کسی که او را جن گرفته باشد مصروع
فرهنگ لغت هوشیار
قطعه فلزی که به زیر بال هواپیمای جنگی متصل شود و بمب یا راکت را بوسیله چنگکها بدان متصل کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عرق گیر
تصویر عرق گیر
زیرپیراهن، دستمال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عیب دار
تصویر عیب دار
آکمند
فرهنگ واژه فارسی سره
انتقاد، ایراد، خرده گیری، عیب جویی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از عیب دار
تصویر عیب دار
Faulty
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از عیب دار
تصویر عیب دار
défectueux
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از عیب دار
تصویر عیب دار
неисправный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از عیب دار
تصویر عیب دار
fehlerhaft
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از عیب دار
تصویر عیب دار
несправний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از عیب دار
تصویر عیب دار
wadliwy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از عیب دار
تصویر عیب دار
defeituoso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از عیب دار
تصویر عیب دار
defectuoso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از عیب دار
تصویر عیب دار
difettoso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از عیب دار
تصویر عیب دار
defectief
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از عیب دار
تصویر عیب دار
दोषपूर्ण
دیکشنری فارسی به هندی